نام ایرانی|دختر|حرف آ
- توضیحات
- دسته: اسامی اصیل ایرانی | حرف الف
- بازدید: 724
نام دختر ایرانی (غیر فارسی) با آ شروع شود:
ردیف | اسم ایرانی | ریشه نام | معنی اسم |
1 | آب حیات | فارسی، عربی | آب (فارسی) + حیات (عربی) در افسانه ها آب زندگانی که عمر جاویدان می دهد. |
2 | آبرنگ | نام لری | دختری که دارای پوستی لطیف و نرم است. |
3 | آپادیپا | سنسکریت | آتش افروز و گرما بخش، نورانی مانند خورشید |
4 | آپگیا | سنسکریت | وجود فرخنده، موهبت |
5 | آپگیتی | سنسکریت | ترانه ، آواز دلنشین |
6 | آتاناز | ترکی، فارسی | دختر نازنین بابا |
7 | آتلاز | ترکی | اطلس، حریر، پارچه نرم و لطیف |
8 | آتنا | اسم فرانسوی | در اساطیر یونان، خدای اندیشه، هنر، دانش و صنعت |
9 | آتنایا | نام یونانی | آتنا، مظهر اندیشه و هنر و دانش، نام الهه یونانی، دختر زئوس خدای خدایان |
10 | آتنه | نام فرانسوی | = آتنا |
11 | آتور | اوستایی - پهلوی |
آذر، آتش |
12 | آتورینا | آشوری | متحول کننده، تغییر دهنده، مشتق از واژه آشور که با گذشت زمان ش به ت تبدیل شده است. |
13 | آتوسا | یونانی | نام دختر کوروش پادشاه هخامنشی |
14 | آتیه | عربی | آینده |
15 | آدنیس | فنیقی | آدونیس، گلی به رنگ زرد و قرمز که فقط هنگام تابش خورشید باز می شود. |
16 | آدورینا | آشوری | آدور- مأخوذ از افسانه گیل گمش بابلی، یاری دهنده، کمک کننده |
17 | آدونیس | فنیقی | آدنیس ، گلی به رنگ زرد و قرمز که فقط هنگام تابش خورشید باز می شود. |
18 | آدیشه | آتش - در گویش خراسان آتش کوچک | |
19 | آذار | سریانی | نام ماه سوم از سال شمسی عربی برابر با مارس یا فروردین ، بهار |
20 | آذر | اوستایی - پهلوی |
نام ماه نهم از سال شمسی، نام فرشته نگهبان آتش، نام روز نهم از هر ماه شمسی در ایران قدیم |
21 | آرالیا | انگلیسی | نام عمومی گروهی از گیاهان علفی، درختی و درختچه ای که بعضی از آنها زینتی اند. |
22 | آرامیس | یونانی | آرامش، راحتی |
23 | آرتمیس | یونانی | = آرتیمیس |
24 | آرتیمیس | یونانی | در اساطیر یونان، خدای شکار و خواهر دوقلوی آپولون، همچنین نام شیرزنی که فرمانده نیروی دریایی کمبوجیه در جنگ بین ایران و یونان بود. |
25 | آرسینه | عبری | زن مبارز |
26 | آرمیتا | اوستایی - پهلوی |
الهه نعمت، آرامش یافته |
27 | آرمینه | اسم ارمنی | ارمنی، دختر ارمنی |
28 | آروا | نام کردی | نام فرشته ای در آیین زرتشت |
29 | آرینا | اسم کردی | آریایی نژاد، از نسل آریایی |
30 | آزاله | نام فرانسوی | گلی خوشبو که معمولاً به شکل قیف یا زنگوله است و به رنگهای سفید، صورتی، زرد، قرمز، و ارغوانی دیده می شود. |
31 | آزالیا | نام انگلیسی | گلی خوشبو که معمولاً به شکل قیف یا زنگوله است و به رنگهای سفید، صورتی، زرد، قرمز، و ارغوانی دیده می شود. |
32 | آساره | اسم لری | ستاره |
33 | آسکی | کردی | آهو،کنایه از زیبایی و دلفریبی |
34 | آسنا | اوستایی - پهلوی |
روشنایی درونی، سرشت مادرزادی |
35 | آسنات | یونانی | نام همسر حضرت یوسف و دختر فوتی فارع کاهن شهر آون (یکی از مناطق مصر) بود. |
36 | آسو | کردی | شفق، هنگام طلوع خورشید، همچنین نام شرابی مست کننده که از قند سیاه درست می کنند، نام محلی در مسیرلار به لنگه |
37 | آسیمن | اوستایی - پهلوی |
سیمین، نقره فام |
38 | آسیه | عربی | زن اندوهگین، ستون، نام همسر فرعون که موسی (ع) را از نیل گرفت و پنهانی از فرعون از او مراقبت کرد،نام کوهی در استان فارس |
39 | آشورینا | آشوری | منسوب به آشور، برهم زننده،تغییر دهنده، نام دومین فرزند سام که نینوا را بنا نهاد |
40 | آغابانو | فارسی، مغولی | آغا (مغولی) + بانو (فارسی)، بانوی بزرگ |
41 | آفاق | عربی | افقها،عالم آسمان، زمانه روزگار، نام همسر نظامی گنجوی |
42 | آفت | عربی | بلا، بلیه، کنایه از زیبایی و عشوه گری |
43 | آق بانو | فارسی، ترکی | آق (ترکی) + بانو (فارسی)، بانوی سپید، کسی که چهره ای زیبا و سفید دارد. |
44 | آق گل | فارسی، ترکی | آق (ترکی) + گل (فارسی) گل سفید |
45 | آگرین | کردی | آتشین، به رنگ آتش |
46 | آلاگل | فارسی، ترکی | آلا (ترکی) + گل (فارسی)، گل رنگی، نام بزرگترین تالاب جهان واقع در شمال آق قلا که در این اواخر نابود شده |
47 | آلان قوا | ترکی | آلان گوا، زیبای وحشی |
48 | آلان گوا | ترکی | آلان قوا، زیبای وحشی |
49 | آلبا | لاتین | سحر سپیده روشنی صبح |
50 | آلتنای | ترکی | زر، طلای ناب |
51 | آلتون | ترکی | آلتنای، زر، طلای ناب |
52 | آلتین | ترکی | آلتنای، زر، طلای ناب نام ایرانی |
53 | آلتین گلین | ترکی | عروس طلایی |
54 | آلما | ترکی | سیب، کنایه از زیبایی |
55 | آلماز | ترکی | از اعلام زنان |
56 | آلند | کردی | اولین پرتو خورشید |
57 | آلنوش | اسم ارمنی | عروس جاودانی دریا، دختر زیبا و دلربا |
58 | آلیس | نام فرانسوی | بانوی نجیب زاده، دختر اصیل، خانم با اصل و نسب |
59 | آلیش | ترکی | شعله، شعله گیر |
60 | آماتیس | یونانی | نوعی کوارتز شفاف به رنگ بنفش یا صورتی که در جواهرسازی به کار می رود. |
61 | آمال | عربی | آرزوها، خواسته ها، دوست داشتنی ها |
62 | آماندانا | ترکی | آماندا، در امان، در پناه تو |
63 | آمنه | عربی | نام مادر پیامبر (ص)، مونث آمن به معنای بانوی نترس، زن دلیر، خانم استوار |
64 | آمیتریس | اوستایی - پهلوی |
ستاش کننده، شکر کننده، دختر داریوش سوم هخامنشی و همسر خشایارشا |
65 | آنا | ترکی | مادر |
66 | آنا | عبری | دوست داشتنی ظریف خوش اندام،برانگیزاننده لطف و محبت |
67 | آناشید | ترکی، فارسی | مرکب از کلمه ترکی آنا به معنای مادر و کلمه فارسی شید به معنای خورشید . دختر زیباروی مادر ، مایه دلگرمی و روشنایی زندگی مادر |
68 | آنالی | اسم ترکی | برخوردار از محبت مادر، کنایه از نور چشمی مادر |
69 | آندیا | بابلی | نام همسر بابلی اردشیر درازدست پادشاه هخامنشی |
70 | آنسه | اسم عربی | انس گیرنده ، مانوس ، خو گیرنده ، همنشین نیکو |
71 | آنو | بابلی | در دین بابلی، نام خدای آسمان |
72 | آنوش | اسم ارمنی | از پایتختهای قدیم ارمنستان اسم ایرانی |
73 | آنیا | اسپانیایی | |
74 | آنیس | اسم یونانی | انیسون ، مقاومت و اعتراض |
75 | آوات | نام کردی | آرزو،خواسته |
76 | آوادان | ترکی | زیبا، قشنگ |
77 | آوین | نام کردی | عشق |
78 | آوینا | اوستایی - پهلوی، فارسی |
دختر پاک، بانویی که مثل آب زلال است. مرکب از آو (آب) + ین نسبت + الف تانیث |
79 | آوینا | کردی | عشق |
80 | آی | ترکی | ماه |
81 | آی اوز | ترکی | ماهرخ، ماهرو |
82 | آی بی بی | ترکی | ماه بی بی |
83 | آی پارا | ترکی | ماه پاره، ماه نو |
84 | آی پری | فارسی، ترکی | آی (ترکی) + پری (فارسی) ماه پری |
85 | آی خانم | ترکی | ماه بانو |
86 | آی سا | ترکی، فارسی | آیسا ، آی (ترکی) + سا (فارسی) زیبا، مانند ماه |
87 | آی سودا | ترکی | ماه در آب |
88 | آی گل | فارسی، ترکی | آی (ترکی) + گل (فارسی) گلی چون ماه |
89 | آی گوزل | ترکی | ماه زیبا |
90 | آی گین | ترکی، فارسی | ماننده ماه ، زیبارو ، دارنده روی چون ماه ، مرکب از آی به معنای ماه و گین پسوند شباهت |
91 | آی نشان | فارسی، ترکی | آی (ترکی) + نشان (فارسی) دارای نشان ماه |
92 | آیا تای | ترکی | مثل ماه ، دختری که مانند ماه زیباست. بانوی درخشان |
93 | آیتای | ترکی | مانند ماه |
94 | آیتک | ترکی | مانند ماه |
95 | آیتن | فارسی، ترکی | آی(ترکی) + تن (فارسی) مهوش، مه پیکر |
96 | آیجان | اسم ترکی | پاک و آراسته همچون ماه |
97 | آیدا | نام ترکی | شاد، خوش |
98 | آیدان | اسم ترکی | مانند ماه ، بانوی زیبا رو ، دختری که چهره اش همچون ماه زیباست. |
99 | آیدک | نام ترکی | آیتک،مانند ماه |
100 | آیدن | اسم ترکی | آیدین، روشن و آشکار، شفاف، صاف، معلوم، واضح، روشنفکر، نام شهری در جنوب شرقی ترکیه، از امرای ولایت لیدیا |
101 | آیدنگ | نام ترکی | مهتاب |
102 | آیرین | اسم کردی | آتشین |
103 | آیسا | فارسی، ترکی | = آیسان |
104 | آیسان | فارسی، ترکی | آی (ترکی) + سان ( فارسی) زیبا، مانند ماه |
105 | آیسل | ترکی | زیبا و درخشان مانند ماه |
106 | آیسو | ترکی | مرکب از آی به معنای ماه بعلاوه سو به معنای آب ، ماه و آب ، زیبارو ، با طراوت و درخشنده |
107 | آیگل | فارسی، ترکی | درخشان مانند ماه و زیبا مانند گل |
108 | آیگین | کردی | ایل زیبا |
109 | آیلا | ترکی | هاله دور ماه |
110 | آیلار | ترکی | زیبا رویان - خوبرویان - هاله دور ماه |
111 | آیلما | ترکی | تاب ماه |
112 | آیلی | ترکی | مهتاب |
113 | آیلین | ترکی | |
114 | آیما | ترکی، فارسی | ماه من، مجازا عزیز من، زیبا رو بانوی زیبا دختر خوش چهره |
115 | آینا | ترکی | آینه ، آبگینه ، شیشه ، دختر زیبارو ، بانوی سپید چهره |
116 | آیناز | فارسی، ترکی | آی (ترکی) + ناز (فارسی) موجب فخر و مباهات ماه |
117 | آینور | ترکی، عربی | آینور، نور ماه، روشنایی ماه، نورانی مثل ماه، دختری که چهره اش مانند ماه زیبا و درخشان است. |
118 | آیه | عربی | هر یک از پاره های مشخص سوره های قرآن و دیگر کتابهای آسمانی، نشانه |